دلواپسی ها
وقتی یاد بگیری چشمانت را به کبوترها ببخشی ، نگاهت در دور دست ها تنها نخواهد ماند .
اما مهم این است که ما آدم ها بلد نیستیم چشمان مان را به کبوتر خسته دلی بدهیم
که ساعت ها بدون هدف ، پرواز را در عمق هوای مه آلود زمان تجربه کرده است .
چه خوب بود اگر کبوتری نگران ما بود و دلواپسی اش را از تنهایی مان دریغ نمی کرد .
روزگاری است که آدم ها حاضر نیستند نگران کسی باشند . نمی دانم چرا
همه زود فراموش می شوند؟ نه تنها آدم ها که حتی نوشته ها و کلمات ، حتی ... .
نظرات شما عزیزان: